قند عسل های مامان و بابا

نوروز مبارک...

امسال هم سال تحویل رو خونه ی خودمون بودیم.اخه تا پارسال همیشه خونه ی اقا جون میرفتیم. خدایا تو این سال جدید بهترین ها رو برامون رقم بزن .خدایا تو این لحظه های زیبا که همه دور هم نشستن  بحق حضرت زهرا همه ی مریضا رو شفا بده .خدایا ظهور امام زمانمون هم برسون .خیلی دلمون واسش تنگ شده...                                       ما امسال چون پدر بزرگم سال اولی بود که به حمت خدا رفته نباید سفره هفت سین پهن کنیم .ولی من دلم نیومد واسه قند عسلا نندازم .ایشالا خدا بابابزرگ ر...
1 فروردين 1393

چهارشنبه سوری...

عزیزای دلم من اصولا از اتیش بازی متنفرم و هیچ سالی چهارشنبه سوری از خونه بیرون نمیومدم. ولی امسال به اجبار مامان جونیا و بقیه و اطمینان پیدا کردن از خطرات احتمالی رفتیم. عمه ناهید من یه کارگاه بلوک زنی نزدیک خونمون دارن که اخرش یه کلبه ی کوچیک درست کردن . تو دل کوه .جای خوبی بود و هیچ کس نزدیکمون نبود که بخوات اذیت کنه و من خیالم راحت بود.و از طرفی هم مشای بود به کل صدرا . از اونجا راحت میتونستیم اتیش بلزی های بقیه رو بی خطر ببینیم . عمه ناهید زحمت کشیده بود برای همه اش کارده درست کرده بود و خیلی تو هوای سرد چسبید.بعد هم رفتیم تو دل کوه اتیش درست کردیم .هوا تاریک بود و عکسا خیلی خوب نشد ولی برای یادگاری چند تاشو میذارم...   &nbs...
1 فروردين 1393